پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از دور می بوسمت بوسه های از راه دور طعم دیگری دارند!...
بهار یعنی حصار ها را برداریمدر میان شقایق هاتو ولو شوی در آغوشم ومن رد شکوفه ها را در مو هایت پیدا کنم...
دوباره اون پیرهن گل گلی خوشگل شرو پوشید .موهاشو باز کرد ریخت رو شونه ش.اومد جلوم وایساد .چشاش برق میزد؛زل زد تو چشام گفت:من کجای زندگیتم؟؟!یه کم نگاش کردم ،گفتم :هیچ جاش!لبخندش محو شد .بغض کرد ورفت سمت اتاق.صداش کردم،برگشت.رفتمگره دستا شو باز کردم ؛دستا شو گرفتم،گفتم :تو هیچ جای زندگیم نیستی!تو خودِخودِ زندگیمی!من لابه لایه همین موهاتزندگی می کنم.تورو هر روزصبح نفس می کشم !قلبم تورو پمپاژ می کنهتو تک تک سلولام!توخو...
یلدا ،انعکاس لبخند توست! وقتی که میخندی و انار در دستم ترک برمیدارد!...
تو خندیدی و زمان از شوق اندکی درنگ کرد و بعدها مردمانی او را یلدا خواندند!...
تمام قاعده های هندسه را زیر سوال برده ؛ آن انحنای لبت! _زیباترین شاهکار خالق است_...
به گمانم تابستان همقرار عاشقانه اش راپاییز گذاشته...وگرنه این همه شتاببعید بود از تابستان!...
دلم لک زده برای پاییز!اغراق نباشد جنس پاییز فرق می کند با همه فصل ها.اصلا بوی خاک نم خورده اش،برگ های زرد ش،آسمان ابری اش،غروب های دلگیرش،انار های دل تنگش...آدم را از خود بی خود می کند !پاییز را باید لحظه لحظه اش را نفس کشید .آخ کجایی فصل نارنگی ونوبرانه ها؟...
شب فقطان جا که در میانتاریکی،گره بخورد نگاهمبه برق چشمانت!...
خودمانیم ؛ولیشهریور اصلا وصله یتن تابستان نیست!بدجور غریب ماندهمیان ماه ها؛دل داده به پاییزولی نمک گیر تابستانشده..!...