آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند منِ کافر، همه شب با تو به آغوش کشم
از هزاران دل یکی را باشد استعداد عشق
چون شدم صیدِ تو برگیر و نگهدار مرا ...
جانی که در تن است مرا ؛از برای توست...️
ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی..️
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگو درد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند من کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!
ای دل صبور باش و مخٖور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست داروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟
گمان مبر که فراموش کردمت هیهات ز پیشم ار چه برفتی نرفتی ز یادم
آنچنان در دل تنگم زده ای خیمه ی انس که کسی را نبود جز تو در او جای نشست
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند من کافر همه شب با تو به آغوش کشم