متن دلنوشته های محسن سلیمی

دنیا هم که از آن تو باشد
تا وقتیکه نوشته هایت در دل
یک زن نباشد
تا زمانیکه درون قلب یک زن
جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقانه ی زنی
زندگی نکنی و سهمی از
دلشوره های زنی نداشته باشی
فقیرترین مردی …

از تو میخواهم کنار دلم بمانی
که من غیر از این دلنوشته ها
نوازش هم بلدم...

تو زیباترین نقاشیه خدا هستی،
لبخند که میزنی بهار برای رساندش به تو آنچنان تلاش میکند که شکوفه ها و سبزه ها آغوششان را برای تو باز... حال تصور کن بخندی،
تابستان می شود و میوه ها آنچنان به پذیرایی میپردازند که گویی بهشت شده.

دنیا برایم زیبا شده،
نگاهت را نگیر از من.


❣

🤲
الهی
سلامتی
سعادت
سیادت
سرور
سروری
سبزی
سر زندگی
هفت سین سفره زندگیتون باشه.
نوروز مبارک دوستان گلم

آغاز سال ۱۴۰۱ هجری شمسی
💐

آرامگاه ما خاک نیست!
قلب کسانی ست که دوستمان دارند.

هیچ زنی را به جهنم نمی برند
زیبایی .. .
عشق ...
زندگی ...
که جایش در جهنم نیست ...
پشت پلک هر زنی بهشتی نامرئی مخفی شده برای مردی نامعلوم...
زنان با یک چشم به هم زدنشان ...
جهنم را به هرج و مرج میکشانند ...
فرشته های عذاب...

فقط در شرایط بحرانی زندگی ات متوجه می شوی
چه کسی کنار توست و چه کسی مقابل توست
کسی که کنار تو می ماند
حتی اگر از خون تو نباشد، همخون توست...

خدایا به خواب پدر من آسایش
به بیداریش عافیت
به عشقش ثبات
به مهرش تداوم
و به عمرش برکت جاودان عطا کن
شکرانه اش با من.

“روزت مبارک پدر”

چشمانت را ببند
و فکر کن!
به دونده ای که با مشکلی در پایش و با اینکه می داند هیچ شانسی برای برنده شدن ندارد در مسابقه دو شرکت می کند چون قول قهرمانی به فرزندش داده!
یا تصور کن...
ماهیگیری را که با اینکه می داند دریا طوفانی ست...

...
چرا مرا بند نمی کنی به خودت؟
من بند شدن می خواهم
من مالِ کسی شدن می خواهم...
تو می دانی مالِ کسی شدن یعنی چه؟
یعنی کسی هست که همیشه نگران از دست دادنت است،
یعنی تو تعلق داری به کسی
یعنی نشانی داری
و هر وقت که...

احتیاجے بہ تسبیح نیست
دستانت را ڪہ
بہ من بدهے
با انگشتانت ذڪر
دوست داشتن مے دهم

S.M

هیچ حس خوبی تو زندگیت
دو بار تکرار نمیشه

حواست باشه راحت از کنار
حس های خوب زندگیت نگذری

خوش به حالِ من
که میمیرم برایت این همه...

SM

میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه،
از اون پنجره برای منم دعا کن...

دیر آمدی ،
یادم رفته که عاشقت بوده ام ...

بدنت را برای خودت نگهدار و ذهنت را بسپار به من، زیرا که بدنهای زییا بسیارند و ذهنهای زیبا انگشت شمار.

شب ها را بیدار میمانم با فکر تو، حیف است خوابیدن وقتی زندگی اینقدر بی رحمانه کوتاه است...

هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی، اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی...

شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزواش را داشتی، ولی حال که دعوت شده ایی زیبا برقص...

آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟!...

دروغهای مرا پای مرامت بگذار!
بخشیدن بلدی؟
خوش آمدی در این خانه به امید تو باز است هنوز...
من با دستای تو دنیامو نمیسازم...

هزاران بار به دشمنانت فرصت بده تا با تو دوست شوند، اما به دوستانت یک فرصت هم نده که دشمنت شوند، زیرا دوستانت جای زخم های دلت را دقیق می دانند.

یک تعداد آدم هایی هستند که در
بدترین و سخت ترین شرایطِ رابطه یِشان
نمیتوانند از کسی که دوستش دارند بگذرند؛
درست مثل موج که در آرام ترین
و حتی طوفانی ترین لحظه ها
از دریا جدا نمیشود!
اگر این آدمها در زندگیتان وجود دارند
قدرشان را بدانید،
این ها...

دلم
یه گلخونه از آدمایی که دوستشون دارم رو میخواد!
تا بتونم هر روز بهشون رسیدگی کنم!
تماشاشون کنم!
کِیفِ دنیا رو ببرم از اینکه همشون سهمِ منن،
و فقط منم که اجازه ی مراقبت از اونهارو دارم!
یه گلخونه، پُر از آدمایی که قلبشون بویِ یاس میده!

گلخونه ی...