از اول قصه هام هیچ وقت کلاغش رو نمیبینه میاد تا نیمه راهش ولی پایان نمیگیره از اول غم میاد آوار ولی خاکش که پیدا نیست میشه آروم نشست اما چرا هربار پریشونه میگن ساده بگیر شاید بیاد ساده بشه دنیا از اول ساده گی بودم ولی دلی نمیمونه میخوام...
چه دنیای عجیبی است این دنیا که: من ،تو را دوست دارم و تو دیگری را ودیگری ،دیگری را ... ودیگری دیگری دیگری مرا..... کاش من و تو کنار هم بودیم نه مال دیگری.......