رابرت فراست: در سه کلمه می توانم هر چه را راجع به زندگی یاد گرفته ام بیان کنم: زندگی ادامه دارد
رابرت فراست : با انجام کاری که عاشق آن هستید هیچ وقت درآمدتان متوقف نمی شود.
در جنگلی زردْفام دو راه از هم جدا می شدند و افسوس که نمی توانستم هر دو را بپویم؛ چرا که فقط یک رهگذر بودم ایستادم … و تا آن جا که می توانستم به یکی خیره شدم، تا جایی که در میان بوته ها گم شد… پس بی طرفانه...
رابرت فراست: در حقیقت بانک ها جایی هستند که در هوای آفتابی به شما چتر قرض میدهند و زمانی که هوا بارانی شود از شما میخواهند که آنرا پس دهید.
رابرت فراست: وقتی تحصیل کرده هستید که بتوانید تقریبا هر حرفی را بشنوید بدون آنکه عصبانی شوید یا اعتماد به نفستان را از دست بدهید...
هیچ وقت حصاری را پایین نیاور مگر اینکه بدانی چرا آن را برافراشته اند.
من می توانم هر چیزی که راجع به زندگی یاد گرفته ام را در سه کلمه خلاصه کنم: همچنان ادامه دارد.
شاعر بودن یک شرایط است، نه یک حرفه.
بیست سال طول می کشد تا مادری از پسر خود یک مرد بسازد، و زنی دیگر در عرض بیست دقیقه از آن مرد یک احمق می سازد.
تعلیم و تربیت یعنی توانایی گوش دادن تقریبا به همه چیز بدون از دست دادن صبر و اعتماد به نفس.
بانک جایی است که در آب و هوای مساعد به تو چتری قرض می دهند، و وقتی شروع به باریدن می گیرد از تو می خواهند که آن را پس دهی.
نیمی از دنیا مملو از افرادی است که حرف برای گفتن دارند اما نمیتوانند ، اما آن دسته از افراد که چیزی برای گفتن ندارند یک ریز حرف میزنند.
نیمی ازمردم جهان؛ افرادی هستند که چیزهای زیادی برای گفتن دارند ولی قادربه بیان آن نیستند ونیم دیگرافرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند اما همیشه در حال حرف زدن هستند...