وقتی در خانه نیستی زلزله آتش سوزی و حتی بادی که به پنجره می کوبد وحشت زده ام می کند می ترسم هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.
. خیالت همیشه همراه من است و اسمت ورد زبانم راستی نقشه ی شهر را هم تا زده ام گذاشته ام در جیب کت ام خیالم راحت تر است راه فراری نداری از هر طرف که بروی در آغوش منی ️️️
الان دیگر هیچکس آزاد نیست ، میفهمی یا نه ؟! حتی اگر من به سیاست کاری نداشته باشم ، سیاست به من کار دارد ؛ راه فراری نیست