پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقتی در خانه نیستیزلزلهآتش سوزیو حتی بادی که به پنجره می کوبدوحشت زده ام می کند می ترسمهیچ راه فراری به آغوش تو نباشد....
.خیالت همیشه همراه من است و اسمت ورد زبانم راستی نقشه ی شهر را هم تا زده ام گذاشته ام در جیب کت ام خیالم راحت تر است راه فراری نداری از هر طرف که بروی در آغوش منی ️️️...
الان دیگر هیچکس آزاد نیست ، میفهمی یا نه ؟!حتی اگر من به سیاست کاری نداشته باشم ، سیاست به من کار دارد ؛ راه فراری نیست...