پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شنیده امکبوتریازدست های مادرمبه آسمان پرواز کردهلالایی هایی مادرمهمیشهعاشقانه بودمن اما بعضی وقت هازبانش را نمی فهمیدم !حتمامادربه زبان فرشته هابا کبوترحرف می زدهکه بعد ها " کبوتر صلح "شد...
صبحباور عشق استدر لبخند آسمانی تووقتیچشم هایت را باز می کنیو عطر نگاهت رابر خورشید می پاشیتا غزل غزلروشنی بسراید...
بادبا هزاران نغمه ی معطرآمده است ... روسری ات رابرداشته ای مگر ؟؟!!...
برفیعنی اوج دل نگرانی آسمان ...!می بارد کهمبادارد پای عشقدر دلتنگی برگ هاگم شود ......
بارانببارد یا نبارد ...خیابان های خیسبرای دو نفره هاکف بزنند یا نزنند ...برگ هاسر جایشان بمیرند یا نمیرند ...چه فرقی می کند ؟؟وقتی تو نیستیعاشقانه های پاییز اصلا به من نیامده.....
از سر نگیرقصه ی پردرسر نبودنت را .... دستان یخ زده ام رابگیر عاشقانهدر دستان گرمت .... قرارمان کوچه ی بن بست عاشقی.. بیاتا بی پروادنیا رادوبارهبسپریم به دست عاقلان......
نشسته ام به انتظار ...قیامت برپا شودمردم فوج فوج بیایند ..توبه تنهایی !فرشته هانامه های اعمال رارها کنند وانگشت به دهن بمانند وچپ چپبه خدا نگاه کنند.. و خدایواشکی تبسم کند...
تو نیستی...بیچاره ، آدم برفی ها!!یخ می زننداز سرما...!...
عاقلانه نیست زل زدن به چشمانت !مثل خیره شدن به خورشید می ماند ... ️️️...
صبح یعنی :طلوع دوباره ی تو در جان من !امروز هم سرشار از دوست داشتن توام مثل دیروز ... مثل فردا ...!️️️...
گاهی دلم یک فنجان چای می خواهد ،فرقی نمی کند پر رنگ باشد یا کم رنگ داغ باشد یا سرد تلخ باشد یا شیرین فقط از دست تو باشد...️️️...
عید تویی ...که تنهابا لبخندی از تو عشق در قلبم شکوفه می دهددستانت را به من بسپار تا تبسم خدا را ببینی️️️...
.خیالت همیشه همراه من است و اسمت ورد زبانم راستی نقشه ی شهر را هم تا زده ام گذاشته ام در جیب کت ام خیالم راحت تر است راه فراری نداری از هر طرف که بروی در آغوش منی ️️️...
به انرژی می مانی در منتمام نمیشوددوست داشتنتفقط هرلحظه...به شکلِ دیگری دوستت دارم️️️...
صبحباور عشق استدر لبخند آسمانی تووقتیچشمهایت را باز میکنیو عطر نگاهت رابر خورشید میپاشیتا غزل غزلروشنی بسراید...
شاید یک روز...به ندیدنت...به نشنیدن صدایتو به جای خالیت عادت کنماما فراموش کردنتهنری ست که اصلا ندارم...
شبگم شده بودلابلای موهاتامادست هایت پر بود از ستاره باید می دانستم راه عشق از چشمانت می گذرد...