یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد....
مثل خنده نوزادی که غرقِ خواب است مثل شربت خنکِ آلبالو در یک روز گرم مثل اولین گاز از گوجه سبز بعد از یکسال صبر، مثل میمِ مالکیتِ آخر اسم مثل بوی خانه کاهگلی بعد از باران، یا کشیدنِ نقاشی روی شیشه بخار کرده، مثل پیدا کردنِ جای خالی در...