خاطره هایت را آویز کرده ام به دامنِ خیالم؛ تا هر دَم می گردم به دورت... آن هم بگردد و بچرخد به دورم... اما افسوس... که زبانم از غم نمی چرخد و لبی باز نمی شود... آنهم این لبِ مانده از فراقِ لبخند... من با ترکِ دل ، درّه ی...
سارق قلب منی مگه داریم دزدی از این قشنگتر؟!