پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنمرخت نو می پوشم و یک عطر خوشبو می زنمعشق حتی زیر خاکستر بماند روشن استمستعد شعله هستم گرچه سوسو می زنمآنچنان گیرایی چشمان تو بالاست کهسیلی محکم به گوش هرچه جادو می زنممن امیر کشور خویشم، ولی با افتخارپیش پایت مثل یک سرباز زانو می زنمنام تو تسکین درد و قوت جان و تن استحرز می سازم از آن بر روی بازو می زنمگرچه عشق من به تو یک میوه ی سربسته استتا یقین حاصل کنی بر سینه چاقو می زنم...