متن اشعار شهریار قهرمانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار شهریار قهرمانی
غم آمد و چنگ زد به چشمان نَم زده ام
باران آمد و شُست این دل غم زده ام
این دل وا مانده یارای زندگی نداشت
تو جان دادی به قد و قامت خَم زده ام
تو آمدی و رساندی به ساحل آرامش
دل بیقرارِ همچو کَشتی جنگ زده ام...
چه شاعر گشته ام امشب دلیلش را نمیدانم
و شاید باز هم حسِ، چه می دانم نمی دانم
من از عصر غم و عشقم دلم زخمها به خود دارد
که با هر طعنه ای راحت مثال اَبر می بارد
ولیکن چند روزی هست که با قلبم تنش دارم
که با...
حتی لیلی و مجنون به عشقمان غبطه میخورند
وای از حسودان که به ناحق میدوزند و می برند
عشق را با موهای تو شانه میزنم
برعاشقانه های تو خانه میزنم
زیبایبت مرا مست میکند مدام
به چشم نگاه قشنگ تو قاب میزنم
تو بودی و من و خواب پریشان چشمانت
آنگه که دل را به این در و آن در میزنم
عشق یعنی بوسه ی معشوق عاشقانه
وقتی...
من از جام عشقت می زده ام
خمار چشمانت شده میکده ام
دلتنگ تر از آنم که فکر بکنی
گفته می آیی فال حافظی که زده ام
روزها ساعت ها لحظه ها گشته اند دل سنگ
چرا نمی فهمند شده ام دلتنگ دلتنگ
برگرد بگذار فخر بفروشم به تمامشان
بشکنم هرچه هست دلتنگ و دل سنگ
تمام روز و شبم شده خاطرات و سردرد
بیتو روح و تنم در تابوت غم سر کرد
تو نهایت عشق بودی پر از شوق و شور
به چه زبان و دعا و اشاره بگویم برگرد
آنقدر مست شوم و مستی کنم به پای تو
مرغان آسمان گریه کنند به حالم از برای تو
کار عقل و قلبم گذشته از صبر جانا بدان
هزار جانم بدهند همه یکجا بریزم به پای تو
شعری برایت نوشته ام
از جنس پاییز
لا به لای دفتری که بوی گل
به آغوشش کشیده بود
سر قرار همیشگی
در کوچه باغ شعر
به تو که رسیدم
دفتر را گشودم
چیزی شبیه به خالی بود
پس و پیش بود
انگار شعرهایم زمین ریخته
و کلمات دست و پای...
نگاهم با نگاهت در هم آمیخت
جنون عشق را بر دل بیاویخت
شمیم عطر گیسویت که پیچید
تمام شعرهایم بر زمین ریخت