هرچه دوری کرده باشی عشق مثلِ بومرنگ بی محابا می کند سویت کمانه بیشتر
خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنم رخت نو می پوشم و یک عطر خوشبو می زنم عشق حتی زیر خاکستر بماند روشن است مستعد شعله هستم گرچه سوسو می زنم آنچنان گیرایی چشمان تو بالاست که سیلی محکم به گوش هرچه جادو می زنم من امیر...
عشق گاهی شبیه لبخند است خنده کن خنده ات خوشایند است
این روز ها شبیه عطسه ای شده ام که می خواهی بیاید و نمی آید شبیه خاطره ای دور و تو آنقدر بزرگی که با اتفاق های کوچک غریبه ای
نه ! تو دریا نیستی من هم که ماهی نیستم! بی جهت اغوش خود را سوی من وا کرده ای!
ای اشک… سرازیر شو و غوطه ورم کن عشقی که رسیده است به ابراز قشنگ است .
لحظه ی آخر فقط محکم در آغوشم بگیر
تو سهم منی سهم منی سهم دل من ای عطر تو آمیخته با آب و گل من