مسیح در آشپزخانه است دست هایش چنگ می زنند در میان قابلمه ها نان در دستانش خاکستر می شود و آب چون خون از شیر فواره می زند چاقوهای تیز به صلیبش می خندند و دیگ های بهشت دود اندود مثل دعاهای بی صدا در دل شب می جوشد بر...