پابه پای تو آمدم
اما تو
به تمام احساس من
پشت پا زدی
نسرین حسینی...
وقتی عطر تن تو
پیجیده است همه جا
حرف تازه ای نیست
در عطر تند سیگار
نسرین حسینی...
وصله ی تن ما نیست
آنکه بر اندیشه ی پوسیده اش
حک کرد
وصله های توخالی را
نسرین حسینی...
با،،،
لاله های سرخ،
[محصورِ سیم خاردار]
پیامی ست!
***
--تو، هم می شنوی؟!
زانا کوردستانی...
آه آزادی، آزادی:
به دنبالِ تو
یک نفس خواهم دوید!
زانا کوردستانی...
نی لبک می زند و،
هی می کند
گوسفندان و آرزوهایش را
--چوپانِ کوچک!
زانا کوردستانی...
جوخه ی اعدام؛
در خوابی آشفته
به تفنگش تکیه داده ست...
***
لعنت به:
--اطاعتِ کورکورانه!
زانا کوردستانی...
آه،
ای گاوِ سمینتال!
وقتِ نشخوار
به کدام سو شاخ می زنی؟
زانا کوردستانی...
رو به آسمان آبی خوابیده
--رازقی.
***
پهلو به پهلوی سبزه!
زانا کوردستانی...
اشکهای تو
تمام ماهیان د ریا را
سیراب کرده است
رویا سامانی..۱۴۰۲/۴/۲...
تنهایی،،،
سربازی ست کلافه
که اسمش را
روی دیواره ی برجک،
رج می زند!
زانا کوردستانی...
آفتاب،،،
هدایت گر ما بود اما،
تن به شب پره هائی دادیم که،
دورِ سرمان می چرخیدند!
زانا کوردستانی...
پالتوی پدرم را،،،
سخت در آغوش می فشارم...
***
تو؛... همیشه در منی پدر!
زانا کوردستانی...
باغ،،،
در سکوتی غمناک فرورفته ست
***
-- کو زمزمه های باران!؟
زانا کوردستانی...
مادربزرگ باغچه ای داشت؛
که هر روز،
آرزوهای پیر و جوانش را،
-درونش دفن می کرد!
زانا کوردستانی...
غرش موشک هایش
گوش جهانی را کر کرد؛
حاکمی که،،،
سکوت کودک گرسنه را
--هرگز نشنید!
زانا کوردستانی...
باز این شهر
شلوغ شد
انگار زنی گریه
می کند...
رویاسامانی؛؛۱۴۰۲/۴/۱۰...
بال
وبال پرنده بود
وقتی قفس شکست...
شهرزاد شریف زاده...
باد در بیابان..
جزوه های مرا برد..
باران مرا شست......
شب
که می آید
تو را خواب می برد
مرا؛! خیاااااااااااااااال
نادرناهروئی...
اشک ماهی را
در نیار
آه، بِرکِه
تو را می گیرد...
رویاسامانی......
مه آلود شدم..
سرِ جاده معلوم نیست..
تهِ جاده هم......
یا تو می روی..
یا کبوتر خواهد رفت..
پس خوب نگاه کن......
هنوز سبز هستی..
احترامت را داری..
خشک نشده ای......
از پشت آن سنگ..
بیا دستم را بگیر..
زمین خورده ام......