پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کلاغ پرگنجشک پر چین پرپر چین پردیوار بزرگ برلین پردر اصلاح نژادهای برتر خودم پر شما پر آزادی پرپر شهرزاد شریف زاده...
از برکه ی صد سراب جوشیدیپیراهن زرد خواب پوشیدیبوسیدمت... آسمان که می باریددر جمجمه ام شراب نوشیدی...
در آیینه های تو در توپری آبی موبا کفش های چوبی من بر دریا دویدانگار دروغی راست گفتم دماغم سال هاست بزرگ نمی شود پینوکیوشهرزادشریف زاده...
بالوبال پرنده بودوقتی قفس شکست... شهرزاد شریف زاده...
در بهانه ی تو می گریدبهارِ خفته در آغوش پیراهنت آویخته از چوب رختی حقیقت عریانی ست تو باز نمی گردی...
دلتنگیگاهیهوای انباشته ی توستدرسقف کوتاه شده ی اتاقزنی ستکه خودش را می زندبه آن راهوبن بست راتا صدای تکه تکه شده ی مردیدر بزرگ راهگریه می کندمردی استایستاده بر چتر مچاله شده ی آفتابدر انجماد بارانوبغض آهنگ های دو نفرهخانه ایکه گم کرده راهش رادربهانه های کودکیکه نیمه شباز تواسب می خواهداسبی رمیده در دلت...
قرن هاست خفته ایمبا قلبی در مشتوخنجری در آغوش...
تصویر تو در سکوت قاب می خندددریاست به پوچی حباب می خنددمن نیستم این که شادمان می بینیدیریست به چهره ام نقاب می خندد...
خیابانغروب می کنددر اندوه گام هایمخانه ام کجای شهر گم شده است؟...