پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو از چی دلخوری پرو نمیشه ریخت تو بالشای آجریدلت گرفته و تفنگ سرپری از چی دلخورینه گریه داری و نه میشه خنده رو کشید به صورتتگذشته هات هنوز نمیره تو کتت بغضه عادتتالله من سفید دنیام سیاه الله دل نمیشه سر به راهالله تنها تو انبار کاه هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباهالله جونم آلودست ببخش دائم بهم زدن رو دست ببخشالله من اصلا آدم بده لااقل تو مثل آدم مردنو یادم بدهمه گرفت دنیام گم شدی رفتی من صدات کردم وقتی میرفتیتو قضاوت کن اشتباه ه...
جونم به لب رسید تا عاشقم شدیتا بی قرار و مجنون و شیدامثل خودم شدیحالا که وقتشهپاتو عقب نکشتصویر عشقو خاموشو تنهارو پوست شب نکشبی قراری نکن دلم –گریه زاری نکن دلم ........
چه دل خونیه … !! حالم خرابتر از اون که بدونیه … !! چه دل خونیه … !! اونی که داره میگذره جوونیه … !! کجا تو گم شدی کجا نشونیه … !! چه دله خونیه … !! تو حالی که باید عشق برسونیه … !! چه دله خونیه … !! داره بارون میاد چه آسمونیه … !! چیزایی که میگی به چه زبونیه …...
من برم هیشکی تنها نمیشهبغضی ابری برام وا نمیشهطفلکی مادرم بعد من حتما افسرده میشهکاش میشد اینو لااقل بدونیموندم اینجا که تنها نمونیعاشقم واقعا نه از این عشقای یک قرونیزندگی عین دریای بی آب منهمش راه میرم بی تو تو خوابمثل یک کوری ام که عصاشو دادهبه دست یک کرم شب تاب...