پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو با دلم چرا با عشقم بگو چرا،چرا رفتی و وفا نکردی؟چی خواستیم و چی شد!چرا رفتن عادی شد، تو به این دلم نگاه نکردیعاشقم به جون جفتمون قسم عاشقمعاشقم میدونی خیلی بی کسماین دلم همیشه بی قرار توئه …_برشی از ترانه غمگین عاشقانه...
عاشقم به جون جفتمون قسمعاشقم میدونی خیلی بی کسماین دلم همیشه بی قرار توئه …عاشقم به جون جفتمون قسم عاشقم میدونی خیلی بی کسمفکر تو همش توی سرم میدوئه..._برشی از ترانه...
عاشقم، با همه وجود عاشقمشعرم، شراره ای است که در خاطره ها پرتاب می شوددر هر بار خواندنش، عشقم بیشتر فرو می رویدهر بیت آن مانند یک ترانه زیبا، به دل می شیندشعرم، شیرینی و تلخی را در آغوش می کشددر دشت عشق، میان گلها به رقص درمی آیدشعرم، نغمه ای ناب و خوبانگی داردو عشقم، در آغوش شعرم به بلندی می رسد...
عاشقم به جرم عشق مرا به دارم بزنیدبعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنیدهر چه کردم دیدم که بازهم دل مندل نکند از دل تو بیایید و کنارم بزنیدمجنون مثل باد غریب و بی مکان ستبنشینید من که رفتم دیوانه جارم بزنیدمن از عشق فقط آه کشیدم شب و روزسیرم از آیین عشق طعنه به یارم بزنیدگفته بودم که من از سهم خودم میگذرمحال که رفتم هر چه دارید به بارم بزنید...
دلبر سر به هوا من هوادار توام دلمو بردی کجا من گرفتار توام عاشقم عاشق تودلبر سر به هوا نیمه ی گمشده اماز جنون تو ببین حرف مردم شدم عاشقم عاشق توبرشی از ترانه...
نشود دیدن هر بارهٔ تو تکراری تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاریمن به دیدار تو از دور قناعت کردمنکند باز قدم از قدمت برداریدرد من دوری و دلتنگی و دلشورهٔ توست چاره ای کن که برای تو ندارد کاری با تو عاشق شدم و یاد خدا افتادموای از آن روز که من را به خدا بسپاریهرکسی جای خودش را به دلم دارد و تو چون خداوند درون دل من جا داریعاشقم بر تو و از عشق تو دیوانه ترینآن چنانم که تو در خواب نبینی، آری...ارس آرامی...
عاشقم اهل همین کوچه بن بست کناری،که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی......
این همه شعر نوشتمکه بگویم آخرعاشقم ، عاشق من نیستهمین ختم کلام......
از کنارت می روممرز جنون یعنی همینعاشقم اما تو را بخشیده امیعنی برو...حجت اله حبیبی...
عاشقم…..اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،تو کجا ؟کوچه کجا ؟پنجره ی باز کجا ؟من کجا ؟عشق کجا؟......
فطریه ام بوسهز لبهای تو !این دل منغرق تمنای تو !عاشقم ونیست مرا آرزوجز به وصالرخ زیبای تو !آنجلا راد...
هر پاییزی که می آیدعریان می شومجسمم با باران شسته می شودجوری عاشقم که با هر نگاهتگسترده می شوم...
ندارمت امادوست داشتنت را عاشقم.اینکه شب ها با خیال خامی بخوابمو صبح با امید مضحکی چشم باز کنممن به این ناعلاجی خود معتادمو خیال عاقل شدن هم ندارم.آه !اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد..!ندارمت افسوس...!امّا دوستت دارم!و من این دوست داشتن تو راهم دوست دارم...!...
نمیدانم تو از اینکهتمام آرزوهای یک نفربه خودت ختم میشود چه احساسی داری!من اما،از اینکه تمام آرزوهایم به تو ختم میشود،عاشقم...
من خودخواه ترین عاشقِ عالَمم نه با ڪسے تقسیمت می ڪنم..نه با رویایت زندگے می ڪنم ... ونه از راه دور به تو قانعم ...من عشق افلاطونے نمی خواهممن همه ے تو راهمه ے واقعے تو را بی حد و مرزنفس به نفس رو در روعاشقم ️️️...
تقویم لاابالی امسال مال توآغاز این دقایق با حال مال توافتاده روی شانه ات موهای فرفریاین روسری آبی و این شال مال توتب کرده ام من امشب و انگار عاشقمدلشوره های زخم این تبخال مال توهی می رسم به پیشت و هی دور می شویهر هفت ناز قله توچال مال توغمگین ترین دقایق تاریخ مال منآن لحظه ای که می شوم خوشحال مال تو...
خردادِ بیچارههنوز بهار استاما نه باران داردنه شکوفهمثل من که هنوز عاشقماما نه تو را دارمنه نشانت را...
عاشقم بر نام جان آرام تو...
عاشقم…..اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،تو کجا ؟کوچه کجا ؟پنجره ی باز کجا ؟من کجا ؟عشق کجا؟طاقتِ آغاز کجا ؟تو به لبخند و نگاهی ،منِ دلداده به آهی ،بنشستیمتو در قلب ومنِ خسته به چاهی……گُنه از کیست ؟از آن پنجره ی باز ؟از آن لحظه ی آغاز ؟از آن چشمِ گنه کار ؟از آن لحظه ی دیدار ؟کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،همه بر دوش بگیرمجای آن یک شب مهتاب ،تو را تنگ د...
جهان زانو می زند برای ِ عشقمن ادعای ِ عشق نکردمباتو صادقانه گفتمآنچه را که بودهست ....من ادعا نکردماما؛عاشقم .......
کنار تو به حدی عاشقمکه محال است بی حوصله ترین دل هایاد تو را از من بدزدند...
مخاطب خاص نوشته های من.!!!هیس...هیچی نگو...صدای تو را باد هم نباید بشنودتمام وجود تو مال من است.مردم میگویند حسودم تو میگویی دیوانهاما من عاشقم️ ️️️...
نفسگیر است نبودنت ..بیا و ثابت کنکه دوباره دیدنت محال نیست!ای از تبارِ نور و آینه و اُمیدمن به بلندای قامت دماوندی اَتتو را عاشقم ..تو را دوست دارم ......
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟...
عاشقم بر نامِ جان آرامِ تو...️...
حرف چشماتو ،بیشتر از حرفای خودت دوست دارم.چون اونا بودن که عاشقم کردن ،اونا بودن که وقتی خواستم برم،بهم گفتن نرو.اونا بودن که وقتی طوفانی میشدم ارومم میکردن.فرقی نداره جلوم باشی یانه،چشمات توی عکساهم باهام حرف میزنن.اونا میدونن همه چیو،چون من بیشتر از اینوه به توچیزی بگم به اونا همه چیو میگم...میفهمن منو،درسته گاهی داغونم میکنن ولی بعدش دوباره خودشون خوبم میکنن.چشمات با من صادق تر از خودتن.وقتی بهم چیزی نمیگی وناراحتی،غمشونو...
بجویم من نشانت را ز شب های می و مستیهنوزم عاشقت باشم؛هنوزم عاشقم هستی......
آرهعاشقم یارتویی تنها امیدماز وقتی تو رو دیدمیه آدم جدیدم...
آرهعاشقم یارتویی تو تنها دلدارهمیشه توی قلبت عشق منو نگهدار...
من برم هیشکی تنها نمیشهبغضی ابری برام وا نمیشهطفلکی مادرم بعد من حتما افسرده میشهکاش میشد اینو لااقل بدونیموندم اینجا که تنها نمونیعاشقم واقعا نه از این عشقای یک قرونیزندگی عین دریای بی آب منهمش راه میرم بی تو تو خوابمثل یک کوری ام که عصاشو دادهبه دست یک کرم شب تاب...
مثل بندرگاهی در استانبول میان آسیا و اروپا میان تابستان نشسته است *شهریور* عاشقم می کند...