عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، آبی ام کرد
زیبا ترین حضوری از عشق در من ای دوست عشقی که آتشم زد در ماه بهمن ای دوست راهم زدی و آهم در سینه ی شب افروخت گم شد ستاره ی من در روز روشن ای دوست یکدم نمی توانم بی صحبت تو دم زد افکندی ام چو قمری طوقی...
گل بگویی و گل بشنوی خانه خانه رد تو را می گیرد پروانه
یاد بگیر از پرندگان گل را نباید چید نگاه کن
یک سفره نان گرم یک دشت اشتها گندم منم چاک دلم در هوای توست!
پرورده ی سیمِ خار دارست آزادی نو رسیده ی ما