گاهی از لالایی سحر امیز صدایت می شوم آواز خوان امیدی که هر شب تار روشنایی اش را از فروغ به عاریه گرفته بود تا برای ملاقات با محرمانه ترین غزل هایت تنها گهواره ی آغوش تو را ببیند