اینجا مردم تلاش می کنند زندگی را ادمه بدهند، اما کار ساده ای نیست...
هزار سال گویی در زندان زیسته ایم در دنیایی ک یک بار زندگی می کنیم
از فرط نبود عشق، پر کینه شدیم چون بغض فروخورده ی در سینه شدیم درمانده ی این تسلسل رنجیم و ... عمریست که با درد قرنطینه شدیم!