متن احساسات تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات احساسات تلخ
خانه ام ویرانه شد،
وقتی نگاهت به نگاه دگری دوخته شد.
هزار کوهِ یخی قد کشید در شعرم
نداشت معجزه ای آفتاب مایلِ من
دوباره دخترِ باد است و سعی باطلِ من
وَ شاخه شاخه صدای شکستن دلِ من
کاش میشد به نبودن های پر تکرار تو عادت کرد.
کدام کتاب را ورق زدی،
که پاره پاره های این دلم ،
به باد رفت .
بیا
تا دلتنگی ام را ،
ورق بزنی،
صفحه ی دل را ، خاک گرفته است...
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.
➷➷➷➷➷ غم نبوבنت یک عمریست شاعرم کرב
مے نویسم از غم نبوבنت בیواט בیوان
➷➷➷➷➷ ـבر اوج گرمای تابستاט نگاـہ سرבت تنم را به لرزه انداخت...
کشیدهام کنار
از هر شیء که نامش آدم است...
چند بار؟
با من بگو
از چشمهایم
چند بار دیگر باید سقوط کنم
تا از دست بدهد دنیا
اندوهش را؟
به حالِ سنگی میمانم
میانِ رودی خشکیده
تو رفتهای
اما خاطراتت
همچنان در جریان...