پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
این روزها دنیا برای من از همیشه عجیب تره. شدم شبیه آلیس، پریدم توو دنیایی که هیچ شباهتی به دنیای معمولی و حداقل تا ده درصد قابل پیش بینی ِآدم های اطرافم،نداره.شبیه اون دسته از فیلم های کمدی که ته خنده هات یه غمی رو حس میکنی، زندگی می کنم. امروز به دوستی می گفتم « فکر نمی کنی دنیا عجیب شده؟ شبیه فیلما نیس زندگیم؟» و همون لحظه که داشتم این رو بهش می گفتم، یه مگس از ناکجاآباد پیداش شد و بین دو دیوار رو به روی هم توو رفت و آمد بود و هی خودش رو به د...
چندسالی است درگیر این بوده ام که اگر از کسی ناراحت بودم، دلخوری داشتم یه هرچه شبیه این ها، حرف بزنم، به او بگویم. ولی نتوانستم. آنقدر حرف نمی زنم که به خودم می آیم و می بینم فرسنگ ها از او دور شده ام، انگار که نگفته ها جاده ای طولانی بینمان کشیده باشند.حرف زدن دوای خیلی از دردهاست. حرف زدن، مشکل را حل می کند، که حتی اگر حل نکند هم کاری می کند بتوانی تمام کنی و مسیرت را جدا کنی. ما حرف نمی زنیم، ما می رویم، ناگهان، در سکوت، غریبانه..و هیچ وقت...
گاهی با خودم فکر می کنم که مگه ما آدما چقدر می تونیم از هم بی خبر بمونیم؟ چقدر می تونیم شب و روز بگذرونیم و فکرمون نره سمت کسی که یه وقتی تمام روز و شبمون بوده؟ دیدم اگه این منم، که اگه بگم هیچ وقت هیچ وقت یادم نمیوفته تو رو ولی «هوا که سرد می شه، یاد تو می افتم..»...
من فکر میکردم تو نباشی سخته همه چی، فکر میکردم اگه بری دنیا میشه تیره و تار، ستاره های آسمون میوفتن زمین و آروم آروم نورشون کم میشه و خاموش میشن..فکر کردم اگه تو نباشی همیشه قراره زمستون باشه، بهمن آوارشه رو سرمون هرروز، فکر کردم بهار الکیه، انتظار برای جوونه زدن سرشاخه های درختا بیهوده س. .یه مدت آره، همش زمستون بود..یه مدت زیر بهمن نمیتونستم از سرما جُم بخورم، ولی آروم آروم اون ابر سیاهه که تو کارتونا همیشه رعد و برق میزنه رفت کنار و آفتا...
از کنارم رد شدی، نشناختی منو. انگار غریبه بودم برات. بودم؟ حتما دیگه..سربرگردوندم رفتنت رو ببینم، نه؛ که جانم می رود نه، همون روزی که رفتی جونمم گذاشتم کف دستام، دستتو گرفتم که بره توو دستاتت، تو رگات، جون ِ من تو رگای تو ..قشنگه نه؟دستات رو سفت گرفته بودم، سفت گرفته بودم شاید بمونی، شاید دلت بشناسه منو دوباره،آخه می گن دست ها حافظه دارن، خاطره ها رو میون اون خط های ریز و درشتشون قایم می کنن، فکر کردم یادت میاد، فکر کردم دوسالی که می ار...