پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سردرگمی سوال قشنگی است بعد توتا مرگ احتمال قشنگی است بعد توقبول می کنم بهار عوض نمی کند مرااجازه میدهم غبار عوض نمی کند مرااشکم به نردبان توسل نمی رسدآهنگ قلب من به تعادل نمی رسدافتاده آتشی به تمام وجود منهی ذره ذره دود شده همه وجود منسردم ؟ مرا آتش بزن آتشفشان منگرمم؟ مرا خاموش کن ، آتش نشان منگل من چشم مدهوشت گلوله استهمان لب های خاموشت گلوله استمن باشم و بدست غم بود بسی تفنگهااز جنس مردن است این توقف و درن...