پنجه را قوچ ِ نمد تا حس کرد اسب با شیهه ی طوفان در رفت در خزرخیزتَرین حالت ِ دشت کاسه ی صبر ِ دوتاری سر رفت... «آرمان پرناک»
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد