شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
من آن کوهم که اشک میریزد و رود می شودرود عشقم که با سنگ به تو مسدود می شوددر کاخ ویران دلم قصر و عمارت می زنیشاه عشقم که با کیش به تو محدود می شودای آنکه وقتی میشوم تنها به تو فکر میکنممن ماهی عشقم به پای تو گل آلود می شودعمری ست با لب های تو می سوزم و میمیرممانند آن سیگار که از لذت تو دود می شوداین یک حقیقت است دنیای من بدون توپر شده از دغدغه ها احساس کم بود می شود...