پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
خون از چشم کدام مادر چکید؟!اکنون که دیوارهای شهرسیاه پوش شده اندآی مولود باراننگاه کن از اعماق ابرها شعرهابرایت شمع شده اند . . .!!محمدرضا سلطانی...
تنهاییدست های لرزان من استبعد از تو هیچ عصاییدلم را قرص نکرده......محمدرضا سلطانی...
ای ستارهکه رازِ روشنی ات برای تاریکی فاش شده . . . !مرا به جهانِ نوردو بینی باران پشت پنجرهمرابه آغاز آدمیزادی خویش برگردان شاید که جای شیر از عصاره ی شعورسیراب شوم . . .!!...