عظمت این عشق از بزرگی تو نیست از تنهایی من است!
چند پنجره از این همه شهر خاموش می شود با ترس این احتمال همیشگی « مُردن چقدر درد دارد؟ » چراغ چند خانه تا صبح می سوزد با زخم این سوال : « مُردن چقدر خرج دارد؟ »
فراموش کردن تو توهم سرباز خسته ای ست که خیال می کند چون جای زخم روی تنش نیست، سالم به خانه بازگشته است!