متن مهدی بابایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهدی بابایی
گیسوی سیاهت در روز،
تکه ای لمس شدنی از شب است،
و چشم هایت در شب،
تکه ای از آسمان آبی،
به جای مانده از روز.
مهدی بابایی ( سوشیانت)
بر کف دست آسمان،
ماه، تخم کلاغ سیاه استبداد است،
و خورشید، تخم شکسته ی کبوتر آزادی،
ای کاش خدای پیر با چوب دستی خویش،
از درخت گردوی آسمان،
می انداخت بر زمین،
گردوی پوک ماه را...
مهدی بابایی ( سوشیانت)
در باغ لحظه ها،
چشم های سیاه تو،
به گیلاس های سیاه رسیده می ماند،
و قرینه ی لبخندت،
گاه چون هلال ماه در آسمان،
و گاه به سیب سرخ دو نیم شده می ماند،
گاه دست نیافتنی، گاه دست یافتنی.
مهدی بابایی ( سوشیانت)
اندوه من،
چون گرگی بر تپه های برفی گونه های تو
زوزه کشان در پی آن اسب سیاهی است
که تو آن را در پرچین مژه هایت،
رام کرده ای...
مهدی بابایی ( سوشیانت)