هفت سین را چیده ام؛ امسال هم پیش منی بوی سبزه، برق سکه، با تو صد چندان شود ماهی قرمز به لبهایت حسادت می کند! قلب من لب های سرخ ات را بلاگردان شود
در چاله ی آن گونه ی چون سیب گلابت چالم کن اگر جلب نکردم نظرت را!
تو در حوالی قلب من آفریده شدی فرشته ای که به شکل زن آفریده شدی به آسمانِ سیاهم ستاره پاشیدی شبیه معجزه ای روشن آفریده شدی خراب، مثلِ طبس بودم از هجومِ بلا به باغ زندگیم، گلشن آفریده شدی تنم ز عطر نفسهای تو معطر شد پر از شمیم خوش...
بهر دل بردنِ من، خنجر مژگان کم بود چال بر گونه ی تو دست به دستش اداده