عشق بی گمان عطر نفس های توست وسط این همه ویرانی و درد که تو تسکین غم ودرمانی
خوش به حال من دیوانه ترین... عقل و هوشی که ندارم... همهٔ داشته ام از دنیا، یه دل ساده است.
شب و دلتنگی من... غزل چشمانت... بغض سنگین و تپش های دل ویران است همهٔ احوالم...