متن نویسنده عطیه چک نژادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نویسنده عطیه چک نژادیان
ولی من دیگرهیچوقت نمیتوانم خودم را دوست داشته باشم زیرا روزی که همانند تمام هم سن وسالهایم درآیینه هویت وبه شوق بودن ایستادم تاخودم را تماشا کنم خودم رازیر برچسبهاوتحقیرهایی دیدم که روزی انسان نما ها به من چسبانده بودن برچسبهایی که روح من را آزرده اند برچسبهایی باعنوان پوچ...
من حالا چه هستم؟ هیچ! صفر! فردا چه خواهم شد؟ فردا ممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم. و «انسان» راکه کاملا در من تباه نشده، کشف کنم
دوست دارم برگردم به روزی که
برای من، تعطیلات معنای برداشتن یک کتاب وخواندن آن را میداد...
به یاد دارم وقتی بچه بودم خودکارهایش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم. وبعد خودکارهارابردم وروی تخت لالاکردم وخوب آنهارا بوییدم تمام خودکار عطر پیراهنش رامیداد
وقتی بابا آمد خانه ازمن پرسید چرا لب هایم آبی شده،ومن گفتم خودکارهایت رابوسیدم والان هم خودکارهایت خوابند
وبا همین یک جمله تاآخر...
تمام تلاشم را کرده بودم تمام عکسهایش را از بین بردم تا شاید، فراموشش کنم، پوچى تلاشم کاملا آشکار بود.
وقتى اینهمه تلاش مى کنى یک نفر را فراموش کنى خود این تلاش تبدیل به خاطره مى شود، بعد باید فراموش کردن را فراموش کنى، بعد خود این هم در...
می خواستم ببینی شجاعت واقعی چیست. اینکه مردی تفنگ در دست بگیرد نشانه شجاعت نیست. شجاعت واقعی آن هنگام است که قبل از شروع می دانی ترسیده ای، اما به هرحال شروع می کنی و برایت اهمیتی ندارد که چه پیش می آید و تو آن را به پایان می...