حادثه سرزده بی خبر بود و خیالش به دلم سر می زد توی چشمان فروخفته ی من پر می زد وقتی از عرض خیابان به ادا رد می شد طعنه بر قامت زیبای صنوبر می زد مثل یک حادثه سرزده از خلوت شهر می رسید و وسط خاطره ها در...