متن اشعار علی معصومی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار علی معصومی
کی؟
گرچه پای سوختن ما را مهیا می کنی
اینهمه دلتنگیم را کی مداوا می کنی؟
عالمی سرگشتی دارم نمی گویی چرا
کی به دادم می رسی حل معما می کنی؟
صد خیابان را به دنبال تو مشتاقم آمدم
خانه دلدادگی را کی دری وا می کنی؟
مانده ام در...
چه دلگیرم
دوای درد می خواهم ولی از درد افزون تر
به سینه آتشی دارم از آهی سرد داغون تر
چه کردی با دلم یارا که در باور نمی گنجد
از آن دردانه نیکوتر از این دیوانه مجنون تر
دلی که در میان موج سیر و سرکه می جوشد
شقایق...
دل
نازم دلی که دل به دل این و آن نشد
در دل نشست و خوار دل دلستان نشد
دل می دهی اگر به دلم درد دل کنم
واگویه های آنچه که از دل عیان نشد
دل دل نکن عزیز دلم! دل نمی شود
آن دل که لایق دل صاحبدلان...
محرم و جمعه
دوباره اول ماه محرم و جمعه
هوای ابری و باران نم نم و جمعه
برای بغض دمادم غروب کافی نیست
میان عالم آدم تویی کم و جمعه
به نای نغمه شوریدگان نمی بینم
به غیر ناله پیچیده در هم و جمعه
بنای گریه و اندوه و بیقرای...
خیابانی که من دارم
به قربان نگاهش جان ارزانی که من دارم
غبار زیر پایش طاق ایوانی که من دارم
اگر چه ماجرای خویشتن را مو به مو گفتم
نمایان بوده از حال پریشانی که من دارم
گمان دارم که تا روز ابد همواره می سوزد
تبی دیرینه در اشعار...
پلنگ ایرانی
گیرم که پر از گوشه ویرانی هاست
خونین بدن از گرگ بیابانی هاست
ای روبه بی صفت چه می دانی تو؟
این بوم و بر پلنگ ایرانی هاست
مثل بلوط
اسیر بغض شبم از سحر خبر داری؟
به سمت واحه بی تابیم گذر داری!
من از قبیله سرو وصنوبر و کاجم
دوای زخم به جامانده از تبر داری؟
بهانه جوی کویرم اگرچه باران نیست
بگو بگو چه کنم؟ چاره ای اگر داری
بناست مثل بلوطی به آتشم بکشند...