در سفره ی تو هنوز قند است ای عشق!
قوّتِ جانِ منی،دور مباش از بَرِ من
میبوسمت از دور و تو را دسترسم نیست
توان جنگ ندارم ، بیا و فتحم کن ..!
در نگاهم اگر نیستی در خیالم سرشاری!
سال من با تو سرآغاز بهاران من است