
Farzaneh
گور بابای منطق :)
مخفی کردن ناراحتی از خودِ ناراحتی دردش بیشتَره..
دیگه نه آدم سَمی ای مونده حذف کنم ، نه موضوعی باقی مونده که رها کنم .
یاد این حرف عباس کیارستمی افتادم :
من مانده ام و من ؛
من از من رنجیده و هیچکس نیست پا در میانی کند !
من به شدت فرد لجبازیم.
قابلیت اینو دارم که نادیده بگیرم، اهمیت ندم، عصبی باشم و حتی گاهی حرف نزنم. در حالی که گوشیم و بخاطر اون شخص تو شارژ نگه داشتم، فضای اطرافم فرقی با قبرستون نداره و جلوی پامم نمیتونم ببینم ولی بازم بیدارم و لج کردم.
چه فایده ای دارد
نگران من باشی، ولی از من دفاع نکنی؟
خیلی دوستم داشته باشی، اما من را نفهمی؟
جای خالیم را حس کنی، اما سراغم را نگیری؟
چه فایده ای دارد
در میان دارایی های تو باشم اما مهم ترینشان نباشم.
•
من خواستم، تو نزاشتی.
تو فاصله گرفتی، دور شدی، نموندی. میدونی بهش فکر کردم، آره خواستم بشناسمت، درکت کنم، کشفت کنم برام جالب بودی.
چون برام ارزشمند بودی، میخواستم باشی، نمیخواستم بخاطر اینکه تلاشی برات نکردم خودمو سرزنش کنم. نمیخواستم با رفتارام آزارت بدم
نیازی به فوق العاده بودن نیست؛ ساختگی نباشید کافیه.
چگونه باد را مقصر کنم آن که پنجره را باز گذاشته بود من بودم ..
آری این منم، اما چه سود؟
او که در من بود دیگر نیست، نیست.
بیدارم
چون
امشب
زورِ
غم
بیشتره (:
چرا کنار بیام، وقتی میتونم کنار بذارم..!
امروز ¹⁶دی ماه و اخرین امتحانمو دادم
حتی نمیدونم چی رو برگه نوشتم
ولی گذشت و تموم شد !
حوالی کلبه چوبی،
فردا ²دی امتحان ریاضی دارم هیچی نخوندم میدونم کم میگیرم امیدوارم تا پایان امتحانات تحمل کنم ..!
در من؛ من های بسیاری حرف می زنند !
که هیچکس نتواند گرفت جایِ تو را..
من خستم ؛ تو نمیتونی خستگی منو ببینی اما من خستم...
انقدر خسته که میتونم بلندترین فریادو بزنم اما صدامو نشنوی!
انقدر خسته که میتونم زیر دوش حموم گریه کنم ولی تو اشکامو نبینی !
من خستم، انقدر که خیلی وقته مُردم و تو فکر میکنی زندم .
جنگ غرورهایمان که تمام شد، به سمت هم باز خواهیم گشت.
وای بر من، تو همانی که امیدم بودی؟