بازم تو خونه مون میدون جنگه پدر سر درد داره مث هرشب نشسته پای دار قالی مادر داره می بافه غم می سوزه از تب دوباره صحبت تیر و تفنگه پدر افتاده یاد جبهه و جنگ بازم دلتنگ دریای جنوبه مث ماهی میون تنگ دلتنگ داره ازحمله و ازجنگ میگه...
پرده ها جنگ در جبهه ی دیوار است! با ادامه ی حصر پنجره ها.