تو تمامی با توام تنها خوش است
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار
بخند حال تو که خوب باشه،دل منم خوش میشه
یارانِ نو گرفتی و ما را گذاشتی ؛ ما بیتو ناخوشیم اگر تو خوشی ز ما
دلم خوش از ترانه ی توست سرم به روی شانه ی توست
خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است
ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم بوده ست
مثل یک رویای خوش پا گرفتی تو شبام