شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یلدای موهایت هرگز مباد بدست باد...
آرزویم را بستم به ضریحِ موهایت...معجزه شد...
دنیا به هم ریخته!موهایَ ت را شانه کُن...
چه نقاش ماهری است فکر و خیال وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند......
حسادت می کنم با هر که دستش لای موهایتحسادت می کنم حتی به این موگیر ها، تل ها...
چقدر بگویمموهایت را ببنددلم را باد دارد میبرد....