شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
به دیدنم بیاهنگامی که آسمانپیراهن سیاهش را به تن می کندببین چگونه قلمدر وصف چشم هایت می رقصدچطور الفبای عشقبه لب هایت چشم می دوزدبه دیدنم بیاکه مشتاقم به شنیدن ترانه ای از توتا در خلوت شبانهدر آغوش عشقآرام بگیریممجید رفیع زاد...
از دیوارها / غم میبارد.../ کوچه ها / بهت زده / خیابان را / بغض گرفته / گلوی میدان / پُر از فریاد / چه کسی/ این پیراهنِ سیاه را به تنِ ما کرده است...! / به کجای وطنم دست بکشم / که نگوید آ...خ...