بابابزرگم از یه زن ۱۷ تا بچه داشت فکر کنم خدا بیامرز داشت امتحان میکرد یه زن چنتا بچه میتونه دنیا بیاره
خیلی راحت میتوان بچهای را که از تاریکی میترسد بخشید ؛ مسئلهی غمانگیز زندگیِ آدم بزرگهایی است که از روشنایی میترسند !
بچه که بودیم... میدانستیم هر وقت گم شدیم باید سر جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند... مدت هاست ایستاده ام... کسی مرا پیدا نمی کند؟!
وکیل پایه یک هم فقط مادر که اصل ماجرا هر چی باشه ، بازهم بچه اش بیگناهه ، و ازش دفاع میکنه...
مادر بزرگم که تو تنهایی مرد فهمیدم اگر دنبال پرستار برای پیری خودمم راهش پول جمع کردنه نه بچه دار شدن...