به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن ز آن رو که بنیان جفا و جور بی بنیاد می گردد
لب خندان تو برق چشمان تو برده قرار از دل عاشق زارم با من بی نوا بیش از اینم جفا دگر مکن یارم
گل من سرکش و زیباست دل آراست ولی حیف! در سینه جفا و ستم اندوخته است