پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سراغ از ما نمی گیری در این تنهایی مطلق خوشم با خاطراتت هر کجا هستی عزیز من...
من هر صبحچشمانم را در دریایپُرتلاطمِ خاطراتت؛غُسل میدهم!...
شبها خوابم نمی برد...از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبمبی انصاف...محکم زدی... جایش مانده است...