سراغ از ما نمی گیری در این تنهایی مطلق خوشم با خاطراتت هر کجا هستی عزیز من
من هر صبح چشمانم را در دریای پُرتلاطمِ خاطراتت؛ غُسل میدهم!
شبها خوابم نمی برد... از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبم بی انصاف... محکم زدی... جایش مانده است