شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دلم دیگر با خودمراه نمی آیدهر روز پرسهمیزند در خیال تو......
هر صبحدر قاب چوبیپرسه میزنمو بارانبی آنکه بداند چراهی می بارد...
پرسه می زنددر مرز آسمانقاصدک تمبر ندارد!که به مقصد برسد....