متن پرسه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرسه
سادگی بَسه ،که عاشق تو بودم
منی که، دِلواپسم ،گاهی حَسودم
عَطر تو، اَلکل شده بویی نداره
رفتنت خاکسترِ ،این ته سیگاره
بدون با رفتنت، حِسِت رو کُشتم
خاطرات خوبتم ،با تو سوزوندم
نه دیگه ،چشمای تو، واسم قشنگ نیست
نه دیگه، قلبم واسه، اون روزا تنگ نیست
من دیگه...
زدم پرسه در ساحل چشمانت و صدها گِله
از بارانی که نبارید و چتری که چرا خیس شد!
ارس آرامی
دلم طوری گرفته است ...
که انگار تمام غم های عالم در دلم مهمانی گرفته اند
دلم طوری گرفته است
که انگار تمام غصه های بی پدر و مادر
در دلم یتیم خانه درست کرده اند
دلم طوری گرفته است که انگار
تمام شکستهای عشقی دختران جوان
در دلم کنار...
دیروز تا نهایت خورشید سم زدم
در گوشه های شهر پر از دود دم زدم
مبهوت گشتم از ادب مردم شهر
خوب و بد نگاه پلیدم بهم زدم
دست کسی برای مدت باز مانده بود
من پشت پا به هستی ی لطف و کرم زدم
طفلی گرسنه با دل پر...
اکنون که زمان ایستاده است، من به دور ترین و کورترین نقطه ی افکار رسیده ام؛
پرسه میزنم و میگردم و میچرخم
و
پریشان این دنیا و ادم هایش هستم. همه در خودو خود در همه
و
همه در همه می چرخند و بیخیال هم راه بر هم گذر میکنند...
دوست دارم آزاد باشم!
همچون پروانه های سرخ و صورتی یک گلستان؛
پرسه زنم میان گل ها
سرمست شوم
از عطر دل انگیز سنبل و سوسن های باغ جادو
و بال بگیرم
و پرواز کنم تا خود آسمان.
دوست دارم شبیه به یک پروانه
به مثال روزهای خوش کودکی،
رقص...
در ازدحام این شهر
میان هیاهوی آدمک هایی که
مفهوم زندگی را از یاد برده اند.
زنی را دیدم
پر از شوق رهایی،
خسته از دویدن ها و نرسیدن ها؛
رقص کنان به دنبال پاره ای از نور
کوچه پس کوچه های شهر را
پرسه می زد.
او باور داشت...