تا که پابَندت شَوم، از خویش می رانی مرا دوست دارم هَمدمت باشم ولی، سَربار نه
ای آنکه مرا بُرده ای از یاد ، کجایی؟ بیگانه شدی ، دست مریزاد ، کجایی؟
دانم که مرا بی خبری می کشد آخر دیوانه شدم خانه ات آباد ، کجایی ؟