پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.علم چندان که بیشتر خوانیچون عمل در تو نیست نادانینه محقق بود نه دانشمندچارپاپی برو کتابی چندآن تهی مغز را چه علم و خبرکه بر او هیزم است یا دفتر...
شنیدم که مردان راه خدای دل دشمنان را نکردند تنگ ترا کی میسر شود این مقامکه با دوستانت خلافست و جنگ...
ای که مشتاق منزلی، مشتاب پند من کار بند و صبر آموز اسب تازی دو تگ رود به شتاب و اشتر آهسته میرود شب و روز...
روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوهای سست مانده.پیرمردی ضعیف از پس کاروان همیآمد و گفت: چه نشینی که نه جای خفتن است؟گفتم: چون روم که نه پای رفتن است؟!گفت: این نشنیدی که صاحبدلان گفتهاند: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن....
اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خوابشبی ز معدهٔ سنگی شبی ز دلتنگی...
علم چندان که بیشتر خوانیچون عمل در تو نیست نادانینه محقق بود نه دانشمندچارپایی بر او کتابی چندآن تهی مغز را چه علم و خبرکه بر او هیزم است یا دفتر...
به دست آهن تفته کردن خمیربه از دست بر سینه پیش امیرعمر گرانمایه در این صرف شدتا چه خورم صیف و چه پوشم شتاای شکم خیره به نانی بسازتا نکنی پشت به خدمت دو تا...
مال از بهر آسایش عمر ست نه عمر از بهر گرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت : نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مُرد و هِشت. مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکردکه عمردر سر کرد و نخورد : گذاشتن، رها کردن...