ای دختر شهر آشوب سر دسته هر اوباش رویای منی هر شب شاهن شه قلبم باش یک پنجره ای وا کن گاهی تو نگاهم کن یک بار دگر بازم عشقم تو صدایم کن تابو شکن ای بانو چشمان تو چون آهو گفتم به تمنایت در گوش فلک یا هو و...
«یا هو» تمام عمر تنها وصل یک مو دقایق می رود تا ساعت او نمی بیند کسی مرگ خودش را نمی گویدکسی یا حق و یا هو ✍️ محمدی البرزی «بداهه» دوشنبه 18 مرداد 400