بزرگترین پشیمانی ام ساعت ها جمله ساختن برای کسانی بود که لیاقت یک کلمه را هم نداشتند!
انسانهایی بودیم که به پاک کردن عادت داشتیم، ابتدا اشکهایمان را پاک کردیم سپس یکدیگر را.......
-من نمی توانم ! اما ، بگذار شعرهایم تو را لمس کنند…....
هرگز نمی توانی سن یک زن را از او بپرسی چرا که او هم نمی داند سنش با شبهایی که بغض کرده و گریسته چقدر است...
یک زن هرگز نمی رود ... تنها از آنچه که هست دست می کشد…!
-یک زن ؛ هرگر نمی رود ... تنها از آنچه که هست ، دست می کشد…!
آنهایی که شب ها دیرتر به خواب می روند چیزهای بیشتری از زندگی می خواهند...
ﺑﻌﻀﯽ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ...