گاهی باید دیر شود
گاهی باید دیر شود
تا دیده شوی
ای زندگی ، باتو من
جوانی ام را به پیری سپرده ام
گاهی
خورده شیشه های محبت را به هم گره می زنم تا شاید
آثاری از جوانی ام را در خود ببینم
حال که بیمارجوانی ام
پیر گشته...
خوش باش و دعا ڪن
ڪه دلت خوش باشد
ورنه هرخنده
دوای درد بی درمان نیست!
ورنه هرخنده
دوای درد هر بیمار نیست !!
پروانه فرهی(پرر)
زمستان ۱۴دوصفر
زمستان جان
سوز سرمایت را ڪمی ڪ.م ڪن
نمی دانی
نگین خانه ام ، مادر
ارام خوابیده
نمی دانی ڪه از سرما گربزان است؟!
ڪمی ڪم ڪن سوزت را ..!
پروانه فرهی( پرر)
۱۶ دی۹۵
بوسه
تا بوسه بر لبت زدم
لب بگرفتی زلبم
لب من ، با لب تو
بوسه شد
و
جان به لبم ڪرد ڪنون !!
،،پروانه فرهی(پرر)،،
۱۴صفر ۱ فروردین
رها می شوم🌺
رها می شوم
در این سر مستی ِ مست
خبری خوش،مرا خوش تر ڪرد
دلتان خوش باشد
قلب تان بی غصه
ڪینه ها از دل دور
آه !
چه حالی دارد ، این سر مستی مست !!
ڪه مرا چون نفس باد صبا
یا ڪه چون پیچڪی...
عشق تو مرا به ادمیت
نزدیکتر می کرد
چون آدمیت در تو کامل شده بود
پروانه فرهی(پرر) ۹۶/۶/۲
منم غریبه ای آشنا
از کوچه های بن بست بی عبور
که غرور را به هیچ نفروخت...
پروانه فرهی(پرر) ۹۸/۸/۸