صدای شکستنِ قلنج ِ تاریخ را می شنوم؛
که آماده ی شروعِ مجددِ لوپِ تکراری خود است؛
تا باز بشر آبستنِ کودکِ حرامزاده ای شود که صاحبش نا پیداست؛
و فقط دردی بدتر از زایمان و عشقی شبیه به مادرانگی از آن به یادگار خواهد ماند.
هر راه و تلاشی...
متن فرمیلا
متن درد
متن نوشته
متن عشق
متن خوشبختی
متن ارمغان
متن عاشقان
متن نگران
متن توهم
متن زایمان
در حال بارگذاری...